اخبار

نتیجه جستجو برای

به نظر می‌رسد، از مهمترین انواع شهرهای نادانِ فارابی، «شهر گنهکار» باشد؛ شهری که شهروندانش، به خوبی با اندیشه های شهروندان آرمان شهری آشنایی دارند و آنرا می‌شناسند، اما اعمال و رفتارهایشان همچون شهروندانِ «شهر نادان» است

( ادامه مطلب )

اما آرمان شهرهای دیگر چه ! به عنوان مثال در آرمان شهر تامس مور!؟ قبل از پرداختن به آن باید گفت که یکی از ویژگی های بسیار مهمِ آن، اصرارِ مور، در ترسیم اتوپیای جامعه طبقاتی و پدر سالار است. اگر شهر آرمانیِ افلاطون و نیز فارابی ، مبتنی بر «نیاز و تعاونِ» افراد به یکدیگر است

( ادامه مطلب )

در ادامه بحث نیچه ، و نیز در تقابل با لحظه ی اَشراف منشانه ی فلسفه ی وی که همانا اکراه از غیر خود باشد ، لازم است به این مسئله مهم اشاره کنیم که آنچه، باعث رهایی فلسفه ی نیچه از ورطه «نژاد پرستی» میگردد، حفظ ارتباطش با «بازار» ، به منزله «قلمرو عمومی» یا «ارتباط ـ با ـ دیگریِ متفاوت» و «چالش و رابطه ی همواره در حال نزاع » ی است که ظاهراً در فلسفه ی انتقادی اش ، نقشی اساسی دارد؛ در اتوپیای نیچه، وی در مقام منتقد قلمرو عمومی، علارغم درشت گویی های فراوانش به گروههای صاحب قدرت (اعم از مذهبی یا غیر مذهبی) ، و اتفاقاً به دلیل همین انتقادات است که در قلمرو عمومی باقی می‌ماند !

( ادامه مطلب )

در منظومه بابلی، زمین و آسمان، و یا خورشید و ماه، از «هیچ» (عدم؟) بیرون نجهیده اند و یا مطابق آموزه های دینیِ بعدتر، حاصل «اراده ی نیرویی الاهی» نیستند، بلکه تن پاره های ماده نخستین و جاودانه ای هستند که همواره وجود داشته است.

( ادامه مطلب )

جلال ستاری می‌نویسد: «روانکاوی به استناد ماهیت بهشتیِ اصل و آغاز آدمی (از لحاظ روانکاوی این “بهشت” همان مرحله جنینی یا دوران کودکی تا هنگام بازگرفتن کودک از شیرخواری است) معتقد است که با “یادآوری” یا “بازگشت به گذشته” می توان برخی از حوادث آسیب زای نخستین دوران کودکی را زنده کرد و از میان برداشت»

( ادامه مطلب )

ظاهراً بر همین اساس است که خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی، در مقام «حافظ قرآنی» که به «چهارده روایتِ برخاسته از چهارده قرائت» مسلط است، شاید بتواند با استفاده از یکی از روایتهایش، با اطمینان بگوید: «مکن به چشم حقارت نگاه در من مست / که نیست معصیت و زهد بی‌مشیت او».

( ادامه مطلب )

وانگهی از نظر مولانا، در تقابلی که بین «نور» و «نار» می‌بیند، دوزخ از نور مؤمن بیمناک است زیرا نوری است از سوی تجلیات خداوندی. سخن بر سر آتش عشق فرد مؤمن است که می‌تواند هم بهشت و هم جهنم را بلرزاند : بهشت از آنرو که در مقابل این نور ، جاه و جلالش را از دست می‌دهد و دوزخ به این دلیل که آتش را که مهمترین و عمده ترین خصلت و ویژگی (بخوانیم نماد) دوزخ است، خاموش می‌سازد.

( ادامه مطلب )

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: